استادیار، پژوهشکده هنر فرهنگستان هنر، تهران. ، parvanehpourmajid@gmail.com
چکیده: (265 مشاهده)
مقاله حاضر قصد دارد در حوزه زیباشناسی همسنجانه نحوه نگرش دو تن از نظریهپردازان آغازین سینما را به دو طور مشخص در دو نوشته مجزای هر یک به مبحث خاصبودگی رسانه نشان دهد: یکی «لائوکوئون جدید» آرنهایم که فصل پایانی کتابی از او به نام فیلم به عنوان هنر است و دیگری مقاله «سبک و رسانه در تصاویر متحرک» که پانوفسکی نسخه نهایی آن را در دهه پنجاه میلادی پس از چند بار ویرایش منتشر کرد. پرسش مقاله آن است که لائوکوئون گوتهولد لسینگ چه تأثیری بر رویکرد آرنهایم و پانوفسکی به بحث خاصبودگی رسانه داشته است و چگونه هر یک از این دو متفکر با بهرهگیری از سنت لائوکوئونی مقایسه هنرها به نتایجی متفاوت از هم رسیدهاند. تمرکز آرنهایم بر جنبههای فرمالیستی سینما در مقام یک هنر مدرنیستی منجر بدان میشود که سینمای صامت را شکل غایی هنر سینما بشمارد و برای جوانبی اهمیت قایل شود که از قضا در چشم پانوفسکی چندان اهمیتی نمییابند. پانوفسکی به دلیل توجهی که به جنبه مردمی هنر سینما دارد به عوض خصایص فرمال بر محتوا و معنا متمرکز میشود و بنابراین به رغم آرنهایم در عین تأکید بر خاصبودگی سینما حضور صدا در سینما را مغتنم میشمرد و میکوشد جنبههایی دیگر از سینما را برجسته سازد. دستاورد نهایی این پژوهش نشان دادن ثمرات متفاوت دو تفکر نظری با دغدغهای واحد درباره سینماست. هر دو متفکر ضمن آنکه در چارچوب تفکر لسینگی به مقایسه سینما و تئاتر رو مینهند، به نتایجی مغایر با هم میرسند. رویکرد این پژوهش زیباشناسی همسنجانه است و در چارچوب هستیشناسیِ حاکم بر نظریات موسوم به نظریات دوره کلاسیک سینما دنبال میشود.
شمارهی مقاله: 2
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
سایر