1- دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهش هنر، دانشکده پژوهشهای عالی هنر و کارآفرینی، دانشگاه هنر اصفهان. ، ahmad.majd@live.com
2- دکتری پژوهش هنر، مدرس دانشگاه هنر اصفهان.
چکیده: (473 مشاهده)
از نظر هایدگر، دازاین برای رهایی از روزمرگی و حرکت به سوی اصالت، مراحلی را سپری مینماید. راهبر او در این مسیر، گشودگی وی به دلهرۀ ناشی از التفات به پایانپذیری هستی در چشمانداز مرگ و عزم بر فهم تقصیر وجودی او در به سوی-مرگ-بودن است. ازاینرو این جستار در پی روشنسازی سیر دازاین در راستای اصیل شدن وی از چشماندازِ «آگاهی به مرگ ناگزیر»، در فیلم «زیستن» ساخته آکیرا کوروساوا و داستان «مرگ ایوان ایلیچ» نوشتۀ لئو تولستوی است. از مهمترین یافتِحالهای دازاین در حرکت به سوی اصالت، ترسآگاهی و عزم است. لذا تلاش میگردد با جستجوی مصداقیِ این دو مؤلفه در دو اثر هنریِ یادشده، این دو موردِ بررسی قرار گیرد؛ چرا که دیدگاههای مذهبی تولستوی از یک سو، و نگاه اگزیستانسیالیستی کوروساوا از سوی دیگر، باعث گردیده قهرمانان آثارِ آنها (واتانابه و ایوان) علیرغم شباهتهای بسیار، سرنوشتی متفاوت پیدا کنند. بنابراین این جستار با مدنظر قرار دادن نگرش اگزیستانسیالیستیِ هایدگر در پـیِ پاسخگویی به این سؤالات است که کاربست عینی و عملی اصیل شدنِ دازاین در این دو اثر هنری چگونه محقق گردیده است؟ و تقابل دیدگاههای مذهبی تولستوی و نگاه انسانمدارانۀ کوروساوا چه تأثیری در اصالت قهرمانان داستان و فیلم، و سرانجام ایشان داشته است؟ پژوهش، توصیفیـتحلیلی با رویکردی تطبیقی و از منظر پدیدارشناسانه انجام شده است. نتایج حاصل از تحلیلِ این دو شخصیت اصلی، نشان میدهد، آنکه در معنای هایدگری به اصالت میرسد، واتانابه است. درحالیکه سرانجامِ ایوان، تحت تأثیر نگرش مذهبی تولستوی، به رستگاری و آمرزیدگی مسیحی ختم گردیده و حائز اصالت هایدگری نمیباشد.
شمارهی مقاله: 3
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
سایر