1- دانش آموخته دکتری پژوهش هنر، دانشکده پژوهشهای عالی هنر و کارآفرینی، دانشگاه هنراصفهان.
2- دانشیار دانشکده هنرهای تجسمی، دانشگاه هنراصفهان ، a.nazeri@aui.ac.ir
چکیده: (7013 مشاهده)
اگرچه از اصطلاح و استعاره روایت در ادبیات موزه شناسی بسیار استفاده میگردد؛ اما کمتر از چیستی و چگونگی روایت در آن سخن به میان آمده و رویکردهای موجود بیشتر جنبههای انتقادی را پوشش دادهاند. پژوهش حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی در چارچوب «نظریه روایت» و با استفاده از زاویهبندی نظری آرای سیمورچتمن و میکه بال صورت گرفته و در پی پاسخ به این پرسش کلی است که؛ از منظر روایتشناسی، در موزههایهنر، زنجیرهای از واحدها یا رویدادها، چگونه گفتمان روایی را شکل میدهند؟ و در این راستا این پرسش خاص را مطرح میسازد که چگونه میتوان مفهوم قاب بندی را به مثابه بعد رویداد/داستان در تحلیل روایت شناختی موزههای هنر به کار برد. در این پژوهش با تاثیر از آراء میکه بال برای سطح داستان یا رویدادها در روایت نمایشگاهی، دو گونه «قاببندیهای پیشین» و «قاببندیهای پسین» به مثابه عوامل تشکیلدهنده رویدادها تبیین شدند و از طریق تطبیق مولفههای پنجگانه بُعد موجودات-فضا در آراء سیمورچتمن، عناصر مرتبط با سازماندهی بصری به عنوان دسته اول «قاببندیهای پسین» مقولهبندی شدند. همچنین عناصر تفسیری همچون متون و رسانههای کلامی نیز به عنوان بخش دوم «قاببندیهای پسین» شناسایی شدند. گونههای رویدادهای اصلی و رویدادهای وابسته در روایتشناسی نمایشگاهی نیز با مثالهایی در مورد چیدمان آثار در گالریها در این پژوهش مطرح میگردند. این پژوهش نشان میدهد که اگرچه کاربرد روایتشناسی بیشتر در ادبیات مطرح گردیده است، اما در روایت نمایشگاهی موزه های هنر نیز میتوان مفهوم قاببندی برای بعد رویداد/ داستان را در مقابل بعد گفتمان در روایتشناسی تطبیق داد و به گونه خاص روایتشناسی نمایشگاهی برای موزههای هنر نیز پرداخت.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
سایر