دکتری پژوهش هنر، دانشآموخته دانشکده هنر، دانشگاه الزهرا(س)، تهران. ، m_455m@yahoo.com
چکیده: (274 مشاهده)
نزد مذاهب مختلف، عقاید متفاوتی در ارتباط با جهان و دنیای پس از مرگ وجود دارد که یکی از این سفرها در داستانهای ملل مختلف معراج به پهنه فرا جهانی است، هرچند داستانهای عروج با مضامین مختلف در فرهنگهای متفاوت با اشتراکات لفظی و معنوی متعددی همراه است ( همچون متون آخر الزمانی مکاشفه ای، متون فرجام شناختی، سفرهای اَُخروی، رویا، سیرروحانی، متون افسانه ای، صعود به آسمان ها و...) ولی میتوان با تحلیل و بررسی دقیقتر این داستانها و نمادهای روایت دار مشابه در آن به چگونگی استفاده از کهنالگوها و اسطورهها در طول زمان برای خلق معانی جدید ( بهصورت آشکار و یا مستتر) در آنها پی برد. که از اهداف اصلی این پژوهش نیز تحلیل و بررسی نمادهای روایت دار موجود در داستان و نگارههای معراج نامه ایلخانی (772-762 ه ق) و معراج نامه تیموری (840 ه ق) بر اساس رویکرد نظریه معنای کهنالگوی نورتروپ فرای است که دارای مراحلی است. از سؤالات اصلی این پژوهش این مطلب است که داستان و نگارههای معراج نامه بر اساس مراحل نظریه کهن الگویی و اسطوره شناختی فرای به چند ساختار قابل دسته بندی است؟ و در کدام بخش از نگارههای(دوزخی یا بهشتی) از اصل داستانهای عروج اساطیری موجود در تمدن باستانی(ایران) بهره بردهاند و به صورت نامتبدل و متبدل معانی جدیدی را ابداع کرده اند؟ تا از طریق اصل جابه جایی اسطوره ای در نظریات فرای بتوان به تبار و پیشینه روایی و تصویری معراجنامه نگاره ها نزدیک شد. بنابراین نتایج بهدستآمده در این پژوهش با استفاده از روش تطبیقی- تحلیلی و منابع کتابخانهای گویای این مطلب است که معنای کهنالگویی موجود در نگارهها در هشت ساختار معنایی طبق الگوی نظری نورتروپ فرای قابل دستهبندی است و مفاهیم اسطورهای در آن بهصورت تبدیل نشده ( آشکار) و تبدیلشده ( پنهان) در بیشتر نگارههای دوزخی و بهشتی قابلبررسی است.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
هنرهای تجسمی